کنایه از نوشتن بر دفتر نوشتن و ثبت کردن .
بر دفتر افکندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بر دفتر افکندن. [ ب َ دَ ت َ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از نوشتن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ). بردفتر نوشتن و ثبت کردن. ( ناظم الاطباء ) :
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن.
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن.
خاقانی.
حدیث عشق را بر دفتر افکند.خاقانی.
کلمات دیگر: