کوفتن یا خراب کردن .
بر کوفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
برکوفتن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کوفتن. رجوع به کوفتن شود. || خراب کردن. ( یادداشت مؤلف ) : [ غوزیان ] بهر وقتی آیند بنواحی اسلام بهر جایی که افتد و برکوبند و غارت کنند و زود بازگردند. ( حدود العالم ).
کلمات دیگر: