کلمه جو
صفحه اصلی

اخبر

عربی به فارسی

گفتن , بيان کردن , نقل کردن , فاش کردن , تشخيص دادن , فرق گذاردن , فهميدن


فرهنگ فارسی

آگاه تر باخبرتر

لغت نامه دهخدا

اخبر. [ اَ ب َ ] ( ع ن تف ) باخبرتر. خبیرتر. آگاه تر: و کان من اخبرالناس [ فضل بن سهل ] بعلم النجامة. ( ابن خلکان ).
- امثال :
اهل المکة اخبر بشعابها.


کلمات دیگر: