بر صحرا افکندن کنایه از آشکار و ظاهر ساختن .
بر صحرا نهادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بر صحرا نهادن. [ ب َ ص َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) بر صحرا افکندن.کنایه از آشکار و ظاهر ساختن. ( برهان ) :
تا کمال علم او ظاهر شود
این همه اسرار بر صحرا نهاد.
تا کمال علم او ظاهر شود
این همه اسرار بر صحرا نهاد.
عراقی.
کلمات دیگر: