حریف و روکش شدن و قدم فشردن با حریف در جنگ .
بر روی استادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بر روی استادن. [ب َ اِ دَ ] ( مص مرکب ) حریف دروکش شدن و قدم فشردن با حریف در جنگ. ( بهارعجم ) ( از آنندراج ) :
همچو مسطرمینمایم هرکه را راه سخن
تا بدست آورده ره بر روی من استاده است.
چه سان دل داده خط راکاین چنین استاده بررویش.
بر روی ما کسی که نه استاد رنگ ماست.
همچو مسطرمینمایم هرکه را راه سخن
تا بدست آورده ره بر روی من استاده است.
تأثیر ( از آنندراج ).
ز جولان نظر مجروح میشد روی نیکویش چه سان دل داده خط راکاین چنین استاده بررویش.
صائب ( از آنندراج ).
در دهر هر که هست مهیای جنگ ماست بر روی ما کسی که نه استاد رنگ ماست.
میرصیدی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: