( اسم ) ۱- جلو پا برابر پا : گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود? پیش پایی بچراغ تو ببینم چه شود? ( حافظ ) ۲- بخش مقدم پا قسمت قدامی پای : از سیاهی دل بتقصیرات خود بینا نشد مستی طاوس کم از غیب پیش پا نشد. ( صائب ) یا پیش پای کسی. لحظه ای پیش از آمدن او : حسن پیش پای شما رفت . یا پیش پای چپ سردادن ( نهادن ). ۱- هنگام دخول در مسجد و مکانهای مقدم باید اول پای راست را پیش گذاشت و اگر کسی پای چپ جلو نهد خطا وبی احترامی کرده . ۲- خوبی را ببدی تلافی کردن : مر جفاگر را چنینها می دهم پیش پای چپ چسان سر می نهم . ( مثنوی )
فرشی یا گلیمی که در دهلیز و برابر اطاق گسترانند
فرشی یا گلیمی که در دهلیز و برابر اطاق گسترانند