به خاک افکندن خوار و بی اعتبار کردن .
بر خاک انداختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بر خاک انداختن. [ ب َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) به خاک افکندن. خوار و بی اعتبار کردن. ( آنندراج ) :
می خورده و مستانه خرامید بصحرا
بر خاک بینداخته تکلیف هوا را.
می خورده و مستانه خرامید بصحرا
بر خاک بینداخته تکلیف هوا را.
سنجر کاشی.
کلمات دیگر: