قرار دادن بر سرخوان و سفره .
بر خوان نهادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بر خوان نهادن. [ ب َ خوا / خا ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) قرار دادن بر سر خوان و سفره :
بر خوان سینه از دل بریان نهاده ایم
در رهگذار خیل خیالت کبابها.
بر خوان سینه از دل بریان نهاده ایم
در رهگذار خیل خیالت کبابها.
اوحدی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: