کلمه جو
صفحه اصلی

اکسب

عربی به فارسی

تحصيل کردن , کسب معاش کردن , بدست اوردن , دخل کردن , درامد داشتن


لغت نامه دهخدا

اکسب. [ اَ س َ ] ( ع ن تف ) ورزنده تر.
- امثال :
اکسب من فهد.
اکسب من ذرة.
اکسب من ذئب .
اکسب من فارة.
اکسب من غلة.
اکسب من رُب . ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: