مخسر. [ م ُ س ِ ] ( ع ص ) کم کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زیان کار و زیان آور. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مخسر. [ م ُ خ َس ْ س ِ ] ( ع ص ) هلاک کننده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || آنکه سبب می شود زیان و نقصان را و زیان می آورد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مخسر. [ م ُ خ َس ْ س َ ] ( ع ص ) زیان دیده و ضررکشیده :
ور راه نیابی نه عجب دارم ایراک
من چون توبسی بودم گمراه و مخسر .
|| ظالم و ستمگر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || گمراه کننده و اغواکننده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مخسر. [ م ُ خ َس ْ س ِ ] ( ع ص ) هلاک کننده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || آنکه سبب می شود زیان و نقصان را و زیان می آورد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مخسر. [ م ُ خ َس ْ س َ ] ( ع ص ) زیان دیده و ضررکشیده :
ور راه نیابی نه عجب دارم ایراک
من چون توبسی بودم گمراه و مخسر .
ناصرخسرو ( دیوان ص 173 ).
و رجوع به تخسیر و ماده قبل شود.|| ظالم و ستمگر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || گمراه کننده و اغواکننده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).