افتادن دندانهای کسی .
دندان ریختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دندان ریختن. [ دَ ت َ ] ( مص مرکب ) افتادن دندانهای کسی. ساقط شدن دندان. ( یادداشت مؤلف ). سل. ( منتهی الارب ) :
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
هر طفل نی سوار کند تازیانه اش.
- || ترسیدن. سخت بیم زده شدن.
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
هر طفل نی سوار کند تازیانه اش.
؟
- دندانهای کسی ( حیوانی ) ریختن ؛ کنایه است از دچار ضعف و ناتوانی شدن ،و آن بیشتر به سبب پیری باشد. ( یادداشت مؤلف ).- || ترسیدن. سخت بیم زده شدن.
کلمات دیگر: