کلمه جو
صفحه اصلی

محکی

فرهنگ فارسی

دهی از شهرستان قصر شیرین

لغت نامه دهخدا

محکی . [ م َ کی ی ] (ع ص ) بیان شده . گفته شده . || بازگفته شده . نقل شده . || نوشته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به حکایت شود.


محکی . [ م ُ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بشیره ٔ بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین ، واقع در 7هزارگزی خاور سرپل ذهاب کنار راه شوسه ٔ کرمانشاه با 170 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ پاطاق تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


محکی. [ م َ کی ی ] ( ع ص ) بیان شده. گفته شده. || بازگفته شده. نقل شده. || نوشته شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به حکایت شود.

محکی. [ م ُ ح َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بشیره بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین ، واقع در 7هزارگزی خاور سرپل ذهاب کنار راه شوسه کرمانشاه با 170 تن سکنه. آب آن از رودخانه پاطاق تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

دانشنامه عمومی

محکی یا مهکی یا ماهاکی نام یکی از طوایف کرد است که در غرب ایران و در کردستان عراق پخش هستند. این طایفه در غرب ایران در استان کرمانشاه از قصر شیرین تا کرمانشاه و در استان لرستان در بخش رومشکان بخش طرهان در شهرستان کوهدشت و در استان ایلام ساکن هستند.


کلمات دیگر: