[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
بیع (۱۵ بار)
فروختن. راغب در مفردات گوید: بیع دادن جنس و اخذ قیمت و شراء دادن قیمت و گرفتن جنس است. ، مجمع البیان نیز در ذیل آیه 254 بقره، مثل راغب گفته است و هر دو تصریح میکنند که گاهی به فروختن، شراء و به خریدن، بیع به معنی یک طرف معامله است فروختن یا خریدن. ولی از بعضی آیات ظاهر میشود که گاهی در مطلق خرید و فروش به کار میرود نظیر ، چنانکه طبرسی آن را تجارت معنی کرده .ولی میشود گفت که بیع در آیه به معنای مشهور (فروختن) است یعنی شخص مجرم چیزی ندارد که بفروشد و خلاصی خود را در مقابل آن بگیرد. جنس در اینجا این است که مجرم میدهد و قیمت همان نجات است که دریافت میکند. ولی این در آن روز نیست . در المیزان هست: تجارت چون با بیع مقابل افتد، مراد از تجارت استمرار آن است، و اینکه در آیه پس از نفی تجارت، بیع نفی شده برای افهام این است که نه تجارت دائمی آنها را از یار خدا باز میدارد و نه یک بیع که در مدّت تجارت واقع میکنند. و گفته شده: نفع تجارت بسیار و نفع یک بیع نا چیز است، آیه چون باز داشتن تجارت را نفی کرد این مستلزم باز نداشتن یک بیع نیست لذا بار دیگر بیع نفی شده است یعنی: مراد اینکه نه بهره بسیار و نه کم آنها را از یاد خدا باز نمیدارد. (خلاصه سخن المیزان). ، شاد شوید به معامله خود که انجام دادهاید. مبایعه واقع کردن بیع است و بین الاثنین بودن آن به واسطه بایع و مشتری است مانند تبایع . ، آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خدا بیعت میکنند. بیعت: متولّی کردن و عقد تولیت است (اقرب الموارد) طبرسی ذیل آیه :254 بقره گوید، بیع دست به هم دادن برای فروختن و بیعت دست به هم دادن برای ایجاب طاعت است. علی هذا بیعت آن است که شخصی بدهد یعنی ترا بر خود متولّی کردم و طاعتت بر من واجب است. .
بیع (۱۵ بار)
فروختن. راغب در مفردات گوید: بیع دادن جنس و اخذ قیمت و شراء دادن قیمت و گرفتن جنس است. ، مجمع البیان نیز در ذیل آیه 254 بقره، مثل راغب گفته است و هر دو تصریح میکنند که گاهی به فروختن، شراء و به خریدن، بیع به معنی یک طرف معامله است فروختن یا خریدن. ولی از بعضی آیات ظاهر میشود که گاهی در مطلق خرید و فروش به کار میرود نظیر ، چنانکه طبرسی آن را تجارت معنی کرده .ولی میشود گفت که بیع در آیه به معنای مشهور (فروختن) است یعنی شخص مجرم چیزی ندارد که بفروشد و خلاصی خود را در مقابل آن بگیرد. جنس در اینجا این است که مجرم میدهد و قیمت همان نجات است که دریافت میکند. ولی این در آن روز نیست . در المیزان هست: تجارت چون با بیع مقابل افتد، مراد از تجارت استمرار آن است، و اینکه در آیه پس از نفی تجارت، بیع نفی شده برای افهام این است که نه تجارت دائمی آنها را از یار خدا باز میدارد و نه یک بیع که در مدّت تجارت واقع میکنند. و گفته شده: نفع تجارت بسیار و نفع یک بیع نا چیز است، آیه چون باز داشتن تجارت را نفی کرد این مستلزم باز نداشتن یک بیع نیست لذا بار دیگر بیع نفی شده است یعنی: مراد اینکه نه بهره بسیار و نه کم آنها را از یاد خدا باز نمیدارد. (خلاصه سخن المیزان). ، شاد شوید به معامله خود که انجام دادهاید. مبایعه واقع کردن بیع است و بین الاثنین بودن آن به واسطه بایع و مشتری است مانند تبایع . ، آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خدا بیعت میکنند. بیعت: متولّی کردن و عقد تولیت است (اقرب الموارد) طبرسی ذیل آیه :254 بقره گوید، بیع دست به هم دادن برای فروختن و بیعت دست به هم دادن برای ایجاب طاعت است. علی هذا بیعت آن است که شخصی بدهد یعنی ترا بر خود متولّی کردم و طاعتت بر من واجب است. .
wikialkb: آیت الله تجلیل در موضوع شهرت نیز آمده است.
این کتاب به سبک دیگر تقریرات درسهای خارج فقه و اصول به طرح مباحثی که درس خارج فقه حضرت آیت الله حجت کوهکمری مطرح شده پرداخته است. مؤلف در این کتاب به سبکی علمی و دقیق، مباحث کتاب البیع را مطرح کرده است. وی در آغاز کتاب می فرماید: همان گونه که بیع از امور اعتباری است. و امر اعتباری دارای تعریف حقیقی نیز نمی باشد. بلکه باید با آثار و لوازم آن را تعریف کرد. لذا می توان به هر یک از آثار آن آنرا تعریف کرد. لذا گاهی بیع را این گونه تعریف می کنند: مبادله مال در برابر مال یا تبدیل مال در برابر مال یا تملیک مال در برابر مال یا عقد دال بر تملیک یا انتقال مال با انشاء تملیک. البته همه این تعاریف تعریف به آثار یا لوازم است و هیچ یک تعریف حقیقی نیست چرا که بیع فاقد حقیقت و ذات است لذا نمی توان آنرا با حقیقتش تعریف کرد.
حضرت آیت الله تجلیل در مقدمه کتاب می فرمایند: «انی اکرو الحمد لله علی ما وفقنی، مع انی غیر حری لان یبلغنی التوفیق لتلقی ما افاده استاذنا العلامة». خدا را سپاس که مرا توفیق نگارش درسهای استاد علامه را عطا فرمود با وجود آنکه سزاوار این نعمت گران بها نبودم.
این کتاب شامل مباحث زیر می باشد: مباحث راجع به لفظ بیع، معاملات، عقود، ضمانات، شرائط متعاقدین، مالک یا مأذون بودن متعاملین، اجازه و رد. در پایان کتاب رساله ای درباره شهرت نوشته حضرت آیت الله تجلیل مقرر کتاب آمده که شامل مباحث زیر می باشد.
این کتاب به سبک دیگر تقریرات درسهای خارج فقه و اصول به طرح مباحثی که درس خارج فقه حضرت آیت الله حجت کوهکمری مطرح شده پرداخته است. مؤلف در این کتاب به سبکی علمی و دقیق، مباحث کتاب البیع را مطرح کرده است. وی در آغاز کتاب می فرماید: همان گونه که بیع از امور اعتباری است. و امر اعتباری دارای تعریف حقیقی نیز نمی باشد. بلکه باید با آثار و لوازم آن را تعریف کرد. لذا می توان به هر یک از آثار آن آنرا تعریف کرد. لذا گاهی بیع را این گونه تعریف می کنند: مبادله مال در برابر مال یا تبدیل مال در برابر مال یا تملیک مال در برابر مال یا عقد دال بر تملیک یا انتقال مال با انشاء تملیک. البته همه این تعاریف تعریف به آثار یا لوازم است و هیچ یک تعریف حقیقی نیست چرا که بیع فاقد حقیقت و ذات است لذا نمی توان آنرا با حقیقتش تعریف کرد.
حضرت آیت الله تجلیل در مقدمه کتاب می فرمایند: «انی اکرو الحمد لله علی ما وفقنی، مع انی غیر حری لان یبلغنی التوفیق لتلقی ما افاده استاذنا العلامة». خدا را سپاس که مرا توفیق نگارش درسهای استاد علامه را عطا فرمود با وجود آنکه سزاوار این نعمت گران بها نبودم.
این کتاب شامل مباحث زیر می باشد: مباحث راجع به لفظ بیع، معاملات، عقود، ضمانات، شرائط متعاقدین، مالک یا مأذون بودن متعاملین، اجازه و رد. در پایان کتاب رساله ای درباره شهرت نوشته حضرت آیت الله تجلیل مقرر کتاب آمده که شامل مباحث زیر می باشد.
wikinoor: البیع_(کوهکمری)