کلمه جو
صفحه اصلی

زن زیادی

دانشنامه عمومی

زن زیادی نام یکی از مجموعه داستان های جلال آل احمد نویسندهٔ معاصر ایران است.
جلال آل احمد، زن زیادی
این مجموعه در واقع جمع آوری همهٔ داستان های دربارهٔ زنان و با محوریت آنان در یک کتاب است، حال آنکه این داستان ها از تمامی آثار آل احمد گردآمده اند. نمایشنامه ای با همین محتوا توسط حامد بهمنی نوشته شده است. آل احمد در این داستان به نقش کم ارزش زن در سالهای ابتدایی قرن سیزده می پردازد.
«ننه جون شما هیچ کدوم یادتون نمیآدش. منو تازه دو سه سال بود به خونهشوور فرستاده بودن. حاج اصغرمو تازه از شیر گرفته بودم و رقیه رو آبستن بودم…»خاله این طور شروع کرد. یکی از شب های ماه رمضون بود که او به منزل ما آمدهبود و پس از افطار، معصومه سلطان، قلیان کدویی گردویی گردن دراز ما را - که شب هایروضه، توی مجلس بسیار تماشایی است - برای او آتش کرده بود؛ و او در حالی کهنی قلیان را زیر لب داشت، این گونه ادامه می داد:«... تو همین کوچه سیدولی - که اون وقتا لوح قبرش پیدا شده بود و منخودم با بیم رفتیم تموشا، قربونش برم! - رو یه سنگ مرمر یه زری،ده پونزده خط عربی نوشته بودن. اما من هرچه کردم نتونستم بخونمش. آخهاون وقتا که هنوز چشام کم سو نشده بود، قرآنو بهتر از بی بیم می خوندم. اما خط اونلوح رو نتونستم بخونم. آخه ننه زیر و زبر که نداش که… آره اینو می گفتم. تو همونکوچه، یه کارامسرایی بودش خیلی خرابه، مال یه پیرمردکی بود که هی خدا خدامی کرد، یه بنده خدایی پیدا بشه و اونو ازش بخره و راحتش کنه…»خاله پس از آن که یک پک طولانی به قلیان زد و معلوم بود که از نفس دادن قلیانخیلی راضی است، و پس از اینکه نفس خود را تازه کرد، گفت:«... اون وقتا تو محل ما یه دختر ترشیده ای بود، بهش بتول می گفتن. راستش ماآخر نفهمیدیم از کجا پیداش شده بود. من خوب یادمه روزای عید فطر که می شد، باییشای صناری که از این ور و اون ور جمع می کرد، متقالی، چیتی، چیزی تهیه می کردو میومد تو مسجد «کوچه دردار» و وقتی نماز تموم می شد، پیرهن مراد بخیه می زد؛ ولی هیچ فایده نداشت. بی چاره بختش کور کور بود. خودش می گفت: «نمی دونم،خدا عالمه! شاید برام جادو جنبلی، چیزی کرده باشن. من کاری از دستم بر نمیآدش.خدا خودش جزاشونو بده.» خلاصه یتیمچه بدبخت آخرسرا راضی شده بودبه یه سوپر شوور کنه!»
— از داستان «گنج»، مجموعهٔ داستان «دید و بازدید»

دانشنامه آزاد فارسی

زنِ زیادی
مجموعه ای از داستان های کوتاه، به فارسی، نوشتۀ جلال آل احمد، در ۱۳۳۱ ش. نویسنده در این کتاب، نوشتنِ داستانی ذهنی، به شیوۀ تک گویی درونی، را تجربه می کند. او با قرارگرفتن در ذهن زنانی که ترس ها و آرزوهای خود را روایت می کنند برخی از بهترین داستان های خود را پدید آورده است.

نقل قول ها

زن زیادی رمانی از جلال آل احمد است.


کلمات دیگر: