ده از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت سکنه : ۸ تن .
شاه حسین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت . دارای 8 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام پسر سوم شاه شرف الدین مظفربن امیرمبارزالدین محمد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و 187 و 447 شود.
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی است . رجوع به حسین اصفهانی و رجال حبیب السیر صص 228 - 224 شود.
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین ساقی اصفهانی . سام میرزا گوید: در سال 941 هَ . ق . در حوالی دامغان درگذشته و پاره ای از اشعار او را نیز آورده است . و مؤلف الذریعة گوید: در ابتداء کار بنا بود سپس به منصب داروغگی اصفهان رسید و بعداً شاه اسماعیل صفوی او را به وزارت منصوب کرد و بدست مهترشاهقلی بقتل رسید. (از الذریعة ج 9 ص 416 و 497).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) خطابی که شیعیان درمراسم سوگواری امام سوم حضرت حسین بن علی را کنند.
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) نام پسر سوم شاه شرف الدین مظفربن امیرمبارزالدین محمد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و 187 و 447 شود.
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی است. رجوع به حسین اصفهانی و رجال حبیب السیر صص 228 - 224 شود.
شاه حسین. [ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین اوبهی از فضلا و دانشمندان بود و زیردست مولی محمد بدخشی تربیت یافت و پس از فراغت از محضر استاد به عراق عرب مهاجرت کرد و در محضر دانشمندان بتحصیل پرداخت و گویا در سال 954 هَ. ق. درگذشت و دیوان شعر دارد. ( از الذریعة ج 9 ص 905 ).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین ساقی اصفهانی. سام میرزا گوید: در سال 941 هَ. ق. در حوالی دامغان درگذشته و پاره ای از اشعار او را نیز آورده است. و مؤلف الذریعة گوید: در ابتداء کار بنا بود سپس به منصب داروغگی اصفهان رسید و بعداً شاه اسماعیل صفوی او را به وزارت منصوب کرد و بدست مهترشاهقلی بقتل رسید. ( از الذریعة ج 9 ص 416 و 497 ).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. دارای 8 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) نام پسر سوم شاه شرف الدین مظفربن امیرمبارزالدین محمد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و 187 و 447 شود.
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی است. رجوع به حسین اصفهانی و رجال حبیب السیر صص 228 - 224 شود.
شاه حسین. [ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین اوبهی از فضلا و دانشمندان بود و زیردست مولی محمد بدخشی تربیت یافت و پس از فراغت از محضر استاد به عراق عرب مهاجرت کرد و در محضر دانشمندان بتحصیل پرداخت و گویا در سال 954 هَ. ق. درگذشت و دیوان شعر دارد. ( از الذریعة ج 9 ص 905 ).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین ساقی اصفهانی. سام میرزا گوید: در سال 941 هَ. ق. در حوالی دامغان درگذشته و پاره ای از اشعار او را نیز آورده است. و مؤلف الذریعة گوید: در ابتداء کار بنا بود سپس به منصب داروغگی اصفهان رسید و بعداً شاه اسماعیل صفوی او را به وزارت منصوب کرد و بدست مهترشاهقلی بقتل رسید. ( از الذریعة ج 9 ص 416 و 497 ).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. دارای 8 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) خطابی که شیعیان درمراسم سوگواری امام سوم حضرت حسین بن علی را کنند.
شاه حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین اوبهی از فضلا و دانشمندان بود و زیردست مولی محمد بدخشی تربیت یافت و پس از فراغت از محضر استاد به عراق عرب مهاجرت کرد و در محضر دانشمندان بتحصیل پرداخت و گویا در سال 954 هَ . ق . درگذشت و دیوان شعر دارد. (از الذریعة ج 9 ص 905).
دانشنامه عمومی
شاه حسین ممکن است به یکی از این اشخاص گفته شود:
حسین صفوی آخرین پادشاه این دودمان معروف به شاه سلطان حسین.
حسین پسر طلال یا ملک حسین پادشاه اردن از ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۹ میلادی.
حسین صفوی آخرین پادشاه این دودمان معروف به شاه سلطان حسین.
حسین پسر طلال یا ملک حسین پادشاه اردن از ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۹ میلادی.
wiki: شاه حسین
کلمات دیگر: