جمع نزله
نزلات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نزلات . [ ن َ زَ] (ع اِ) مرّات . دفعات . ج ِ نَزْلة، به معنی مرة. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نَزْلَة شود.
نزلات . [ ن َ زِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نَزِلة. (منتهی الارب ). رجوع به نَزِلَة شود.
نزلات. [ ن َ زَ] ( ع اِ ) مرّات. دفعات. ج ِ نَزْلة، به معنی مرة. ( ازاقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به نَزْلَة شود.
نزلات. [ ن َ زِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نَزِلة. ( منتهی الارب ). رجوع به نَزِلَة شود.
نزلات. [ ن َ زِ /زَ ] ( ع اِ ) استقامت و درستی احوال. گویند: ترکتهم علی نزلاتهم ؛ یعنی گذاشتم ایشان را بر استقامت و درستی احوال. ( منتهی الارب )؛ أی علی استقامة احوالهم. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). زادَ ابن سیده : «لایکون الا فی حسن الحال ». ( اقرب الموارد ). || منازل : ترکتهم علی نزلاتهم ؛ گذاشتم ایشان را در منازل آنها. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
نزلات. [ ن َ زِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نَزِلة. ( منتهی الارب ). رجوع به نَزِلَة شود.
نزلات. [ ن َ زِ /زَ ] ( ع اِ ) استقامت و درستی احوال. گویند: ترکتهم علی نزلاتهم ؛ یعنی گذاشتم ایشان را بر استقامت و درستی احوال. ( منتهی الارب )؛ أی علی استقامة احوالهم. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). زادَ ابن سیده : «لایکون الا فی حسن الحال ». ( اقرب الموارد ). || منازل : ترکتهم علی نزلاتهم ؛ گذاشتم ایشان را در منازل آنها. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
نزلات . [ ن َ زِ /زَ ] (ع اِ) استقامت و درستی احوال . گویند: ترکتهم علی نزلاتهم ؛ یعنی گذاشتم ایشان را بر استقامت و درستی احوال . (منتهی الارب )؛ أی علی استقامة احوالهم . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (المنجد). زادَ ابن سیده : «لایکون الا فی حسن الحال ». (اقرب الموارد). || منازل : ترکتهم علی نزلاتهم ؛ گذاشتم ایشان را در منازل آنها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: