کلمه جو
صفحه اصلی

لیکورگوس

فرهنگ فارسی

قانونگزار اسپارتی ( ز. قر: ۹ ق م . ) . وی سرزمینهای زیادی را سیر کرد در شکل سازمان اداری کشور تغییری بوجود آورد. لیکورگ به دستیاری شاریلائوس و سی تن از دوستان خویش قوانینی برای اسپارت تنظیم کرد که معروف به [ قوانین لیکورگ ] میباشد .
پادشاه اسپارت که از غیر خانواد. سلطنتی بود و دوبار نیز از سلطنت معزول گشت یکبار از جانب ملت برای آنکه بتقسیم اراضی تن نمیداد و بار دیگر از جانب حکومت اشرافی از آنکه گمان بردند که بتقسیم اراضی مایلست سرانجام حیات وی مجهولیست و پس از وی جباری ماکانیداس نام بر اسپارتا حکومت کرده است .
قانون گزار اسپارت . وی که پس از مرگ برادر خود پلی دکت پادشاه اسپارتا فرمانروای شهر گشت . زن برادر او هنگام مرگ شوی آبستن بود و به لیکور گوس پیغام داد که حاضر است طفل خویش را هلاک سازد و سلطنت اسپارتا را بدو سپارد مشروط بدانکه لیکورگوس باوی مزاوجت کند .

لغت نامه دهخدا

لیکورگوس. ( اِخ ) قانونگذار اسپارت. وی پس از مرگ برادر خود پلی دکت پادشاه اسپارتا فرمانروای شهر گشت. زن برادر او هنگام مرگ شوی آبستن بود و به لیکورگوس پیغام داد که حاضر است طفل خویش را هلاک سازد و سلطنت اسپارتا را بدو سپارد مشروط بدانکه لیکورگوس با وی مزاوجت کند. لیکن لیکورگوس بدین امر تن نداد و چون برادرزاده اش تولد یافت ، او را شاریلائوس یعنی «سرور ملت » نام نهاده و خود را نائب و قیم وی شمرد. پس از آن سفری به کرتا و مصر و آسیا کرد و چون در اسپارتا انقلابی روی داد مجدداً به وطن بازآمد و در 884 به دستیاری شاریلائوس و سی تن از دوستان خویش به تغییر قوانین اسپارتا همت گماشت ، لکن باز دچار مخالفت مردم گشت و روزی در میدان شهر جوانی موسوم به «آلکاندر» یک چشم او را کور کرد. پس از وضع قوانین جدید باز از وطن دوری گرفت و سرانجام چنانکه مورخین قدیم نگاشته اند در ممالک بیگانه از گرسنگی بمرد. ( ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ صص 503-504 ).

لیکورگوس. ( اِخ ) پادشاه اسپارت که از غیر خانواده سلطنتی بود و دو بار نیز از سلطنت معزول گشت. یک بار از جانب ملت برای آنکه به تقسیم اراضی تن نمی داد و بار دیگر از جانب حکومت اشرافی از آنکه گمان بردندکه به تقسیم اراضی مایل است. سرانجام حیات وی مجهول است و پس از وی جباری ماکانیداس نام بر اسپارتا حکومت کرده است. ( ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 372 ).

لیکورگوس . (اِخ ) پادشاه اسپارت که از غیر خانواده ٔ سلطنتی بود و دو بار نیز از سلطنت معزول گشت . یک بار از جانب ملت برای آنکه به تقسیم اراضی تن نمی داد و بار دیگر از جانب حکومت اشرافی از آنکه گمان بردندکه به تقسیم اراضی مایل است . سرانجام حیات وی مجهول است و پس از وی جباری ماکانیداس نام بر اسپارتا حکومت کرده است . (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 372).


لیکورگوس . (اِخ ) قانونگذار اسپارت . وی پس از مرگ برادر خود پلی دکت پادشاه اسپارتا فرمانروای شهر گشت . زن برادر او هنگام مرگ شوی آبستن بود و به لیکورگوس پیغام داد که حاضر است طفل خویش را هلاک سازد و سلطنت اسپارتا را بدو سپارد مشروط بدانکه لیکورگوس با وی مزاوجت کند. لیکن لیکورگوس بدین امر تن نداد و چون برادرزاده اش تولد یافت ، او را شاریلائوس یعنی «سرور ملت » نام نهاده و خود را نائب و قیم وی شمرد. پس از آن سفری به کرتا و مصر و آسیا کرد و چون در اسپارتا انقلابی روی داد مجدداً به وطن بازآمد و در 884 به دستیاری شاریلائوس و سی تن از دوستان خویش به تغییر قوانین اسپارتا همت گماشت ، لکن باز دچار مخالفت مردم گشت و روزی در میدان شهر جوانی موسوم به «آلکاندر» یک چشم او را کور کرد. پس از وضع قوانین جدید باز از وطن دوری گرفت و سرانجام چنانکه مورخین قدیم نگاشته اند در ممالک بیگانه از گرسنگی بمرد. (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دکولانژ صص 503-504).



کلمات دیگر: