کلمه جو
صفحه اصلی

متهلهل

لغت نامه دهخدا

متهلهل. [ م ُ ت َ هََ هَِ ] ( ع ص ) نسج سست و تنک بافته : از بیماریها که معده را افتد هیچ بتر از آن نیست که نسیج لیفهای او متهلهل شود یعنی بافته آن سست شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به تهلهل شود.


کلمات دیگر: