برنگ .
برینگ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
برینگ . [ ب ِ ] (اِخ ) (تنگه یا باب ...) برنگ . رجوع به برنگ شود.
برینگ . [ ب ِ ] (اِخ ) (دریای ...) برنگ . رجوع به برنگ شود.
برینگ. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( تنگه یا باب... ) برنگ. رجوع به برنگ شود.
برینگ. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( دریای... ) برنگ. رجوع به برنگ شود.
برینگ. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( دریای... ) برنگ. رجوع به برنگ شود.
پیشنهاد کاربران
تنگه
کلمات دیگر: