دامداری
دام داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دام داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) دامداری. مالک دام بودن. حافظ و نگهبان دام بودن ( در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله صید قرار دادن دام و تله :
زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن
زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست.
زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن
زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: