کلمه جو
صفحه اصلی

ذواللحیه

لغت نامه دهخدا

( ذواللحیة ) ذواللحیة. [ ذُل ْ ل ِ ی َ ] ( اِخ ) لقب شریح بن عامر الکلابی صحابی است. و از او یک حدیث منقول است. و صاحب استیعاب گوید: او را صحبت است و یزیدبن ابی منصور از وی روایت کند و ذواللحیة در شمار بصریین است.

ذواللحیة. [ ذُل ْ ل ِ ی َ] ( اِخ ) ابن حمیر. نام یکی از اذواء. و دختر او مادر بنوعکل است. کان ثطّا فسمی بضدّ صفته. ( معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 399 س 12 ). و دختر او زوجه عوف بن وائل بن قیس است. رجوع به معجم الادباء یاقوت ج 2 ص 399 س 12 - 14 شود.

ذواللحیة. [ ذُل ْ ل ِ ی َ ] (اِخ ) لقب شریح بن عامر الکلابی صحابی است . و از او یک حدیث منقول است . و صاحب استیعاب گوید: او را صحبت است و یزیدبن ابی منصور از وی روایت کند و ذواللحیة در شمار بصریین است .


ذواللحیة. [ ذُل ْ ل ِ ی َ] (اِخ ) ابن حمیر. نام یکی از اذواء. و دختر او مادر بنوعکل است . کان ثطّا فسمی بضدّ صفته . (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 399 س 12). و دختر او زوجه ٔ عوف بن وائل بن قیس است . رجوع به معجم الادباء یاقوت ج 2 ص 399 س 12 - 14 شود.



کلمات دیگر: