کلمه جو
صفحه اصلی

خانقه

فرهنگ فارسی

نام عبادتگاه کرامیه است در بیت المقدس

لغت نامه دهخدا

( خانقة ) خانقة. [ ن ِ ق َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث خانِق. رجوع به خانق شود.

خانقة. [ ن ِ ق َ ] ( اِخ ) نام عبادتگاه کرّامیّه است در بیت المقدس. ( از معجم البلدان و مراصد الاطلاع ).
خانقه. [ ن ِ ق َه ْ ] ( معرب ، اِ مرکب ) مخفف خانقاه. ( شرفنامه منیری ).ج ، خوانق ، خوانیق. رجوع به خانقاه شود :
خانه وخانقه و منزل ما زیر زمین
ما بتدبیر سرا ساختن و بام و دریم.
خاقانی.
خانقه جای تو و خانه می جای من است
پیر سجاده ترا داده و زنار مرا.
خاقانی.
لوت خوردند و سماع آغاز کرد
خانقه تا سقف شد پردود و گرد.
مولوی.
شوری ز وصف روی تو در خانقه فتاد
صوفی طریق خانه خمار برگرفت.
سعدی ( بدایع ).
برون نمیرود از خانقه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند.
سعدی ( طیبات ).
مشعله ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانقه عام رفت.
سعدی ( طیبات ).
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم.
حافظ.
بر سر بام خانقه تا تو نموده ای گذر...
وقارشیرازی.
- خانقه دار ؛ ملازم خانقاه :
طیلسان داران دین بودند آنجا نعره زن
خانقه داران جان بودند آنجا جامه در.
سنائی.
- خانقه نشین ؛ آنکه منزل بخانقاه کند فقر و درویشی را. صوفی. زاهد خرقه پوش.

خانقه . [ ن ِ ق َه ْ ] (معرب ، اِ مرکب ) مخفف خانقاه . (شرفنامه ٔ منیری ).ج ، خوانق ، خوانیق . رجوع به خانقاه شود :
خانه وخانقه و منزل ما زیر زمین
ما بتدبیر سرا ساختن و بام و دریم .

خاقانی .


خانقه جای تو و خانه ٔ می جای من است
پیر سجاده ترا داده و زنار مرا.

خاقانی .


لوت خوردند و سماع آغاز کرد
خانقه تا سقف شد پردود و گرد.

مولوی .


شوری ز وصف روی تو در خانقه فتاد
صوفی طریق خانه ٔ خمار برگرفت .

سعدی (بدایع).


برون نمیرود از خانقه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند.

سعدی (طیبات ).


مشعله ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانقه عام رفت .

سعدی (طیبات ).


در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم .

حافظ.


بر سر بام خانقه تا تو نموده ای گذر...

وقارشیرازی .


- خانقه دار ؛ ملازم خانقاه :
طیلسان داران دین بودند آنجا نعره زن
خانقه داران جان بودند آنجا جامه در.

سنائی .


- خانقه نشین ؛ آنکه منزل بخانقاه کند فقر و درویشی را. صوفی . زاهد خرقه پوش .

خانقة. [ ن ِ ق َ ] (اِخ ) نام عبادتگاه کرّامیّه است در بیت المقدس . (از معجم البلدان و مراصد الاطلاع ).


خانقة. [ ن ِ ق َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث خانِق . رجوع به خانق شود.



کلمات دیگر: