شتر مرغ بچگان یا ریزه آنها
حتک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حتک. [ ح َ ] ( ع مص ) حتکان. گام خرد نهادن در شتافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). شتاب رفتن و گام خرد نهادن. ( منتهی الارب ). گام خرد نهادن در شتافتن. ( مهذب الاسماء ). || تراشیدن چیزی را. || حتک نعام رمل را؛ کاویدن شترمرغ ریگ را. || لاادری این حتکوا؛ نمیدانم کجا رفتند. ( منتهی الارب ).
حتک. [ ح َ ] ( ع اِ ) پرهای گردن شترمرغ.
حتک. [ ح َ ت َ ]( ع اِ ) شترمرغ بچگان یا ریزه آنها. ( منتهی الارب ).
حتک. [ ح َ ] ( ع اِ ) پرهای گردن شترمرغ.
حتک. [ ح َ ت َ ]( ع اِ ) شترمرغ بچگان یا ریزه آنها. ( منتهی الارب ).
حتک . [ ح َ ] (ع اِ) پرهای گردن شترمرغ .
حتک . [ ح َ ] (ع مص ) حتکان . گام خرد نهادن در شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). شتاب رفتن و گام خرد نهادن . (منتهی الارب ). گام خرد نهادن در شتافتن . (مهذب الاسماء). || تراشیدن چیزی را. || حتک نعام رمل را؛ کاویدن شترمرغ ریگ را. || لاادری این حتکوا؛ نمیدانم کجا رفتند. (منتهی الارب ).
حتک . [ ح َ ت َ ](ع اِ) شترمرغ بچگان یا ریزه ٔ آنها. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: