کلمه جو
صفحه اصلی

راهویی

لغت نامه دهخدا

راهویی. ( ص نسبی ) منسوب است به اسحاق بن ابراهیم معروف به ابن راهویه. ( از انساب سمعانی ).

راهویی. ( اِخ ) ابوالحسن محمدبن اسحاق بن ابراهیم حنظلی راهویی ، در مرو دیده بر جهان گشود و در نیشابور بزرگ شد و در خراسان از پدر خود و دیگران حدیث شنید. راهویی به شام و عراق و مصر و حجاز مسافرت کرد ودرین سفرها از احمدبن حنبل و ابن شرقی و دیگران حدیث شنید. عبدالباقی بن قانع و ابوحامدبن شرقی و دیگران ازو روایت دارند. او در راه مکه بدست قرمطیان بسال 297 هَ. ق. کشته شد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

راهویی . (اِخ ) ابوالحسن محمدبن اسحاق بن ابراهیم حنظلی راهویی ، در مرو دیده بر جهان گشود و در نیشابور بزرگ شد و در خراسان از پدر خود و دیگران حدیث شنید. راهویی به شام و عراق و مصر و حجاز مسافرت کرد ودرین سفرها از احمدبن حنبل و ابن شرقی و دیگران حدیث شنید. عبدالباقی بن قانع و ابوحامدبن شرقی و دیگران ازو روایت دارند. او در راه مکه بدست قرمطیان بسال 297 هَ . ق . کشته شد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


راهویی . (ص نسبی ) منسوب است به اسحاق بن ابراهیم معروف به ابن راهویه . (از انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: