کلمه جو
صفحه اصلی

دالق

لغت نامه دهخدا

دالق. [ ل ِ ] ( ع ص ) سیف دالق ؛ شمشیر بآسانی برآینده از نیام. ( منتهی الارب ).

دالق. [ ل ِ ] ( اِخ ) لقب عماربن زیادالعیسی و این لقب او را بسبب بسیاری غلط داده اند. ( منتهی الارب ).

دالق . [ ل ِ ] (اِخ ) لقب عماربن زیادالعیسی و این لقب او را بسبب بسیاری غلط داده اند. (منتهی الارب ).


دالق . [ ل ِ ] (ع ص ) سیف دالق ؛ شمشیر بآسانی برآینده از نیام . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: