کلمه جو
صفحه اصلی

ذوالعینین

لغت نامه دهخدا

ذوالعینین.[ ذُل ْ ع َ ن َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) جاسوس. سماع. عین. || لقب معاویةبن مالک شاعر و فارس و در المرصع در نسب او معاویةبن مالک بن حرث آمده است.

ذوالعینین. [ ذُل ْ ع َ ن َ ] ( اِخ ) الهجری. مردی از اهل مدینه هجر. رجوع به عقدالفرید جزو 6 ص 81 شود.

ذوالعینین . [ ذُل ْ ع َ ن َ ] (اِخ ) الهجری . مردی از اهل مدینه ٔ هجر. رجوع به عقدالفرید جزو 6 ص 81 شود.


ذوالعینین .[ ذُل ْ ع َ ن َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) جاسوس . سماع . عین . || لقب معاویةبن مالک شاعر و فارس و در المرصع در نسب او معاویةبن مالک بن حرث آمده است .



کلمات دیگر: