کلمه جو
صفحه اصلی

ذوالندوه

لغت نامه دهخدا

( ذوالندوة ) ذوالندوة. [ ذُن ْ ن َ وَ ] ( اِخ ) سرائی به مکه برآورده بنوقصی بن کلاب و آن ستورگاه قوم بوده است. و از آنروی بدار الندوة موسوم شد که مردم مکة برای رای زدن و شور در امور خویش بدانجا گرد می آمدند.

ذوالندوة. [ ذُن ْ ن َ وَ ] (اِخ ) سرائی به مکه برآورده ٔ بنوقصی بن کلاب و آن ستورگاه قوم بوده است . و از آنروی بدار الندوة موسوم شد که مردم مکة برای رای زدن و شور در امور خویش بدانجا گرد می آمدند.



کلمات دیگر: