که دامنی وسیع و گشاده دارد
دامن فراخ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دامن فراخ. [ م َ ف َ ] ( ص مرکب ) که دامنی وسیع و گشاده دارد. مقابل تنگ دامن. || مجازاً با فیض.
- || دامن ِ فراخ ( با اضافه )؛ دامن گشاده و وسیع. مقابل دامن تنگ و چسبان.
- دامن فراخ بودن ؛ با فیض بودن :
دامن گلچین فراخ است ای اسیران قفس
گر گلی خواهند او را از شما تقصیر نیست.
- || دامن ِ فراخ ( با اضافه )؛ دامن گشاده و وسیع. مقابل دامن تنگ و چسبان.
- دامن فراخ بودن ؛ با فیض بودن :
دامن گلچین فراخ است ای اسیران قفس
گر گلی خواهند او را از شما تقصیر نیست.
سلیم.
- دامن فراخ داشتن ؛ فیض عام داشتن. ( آنندراج ).کلمات دیگر: