کلمه جو
صفحه اصلی

حثحاث

لغت نامه دهخدا

حثحاث . [ ح َ ] (ع ص ) تند. سریع. شتاب . || قرب حثحاث ؛ ای سریع لیس فیه فتور. (منتهی الارب ).


حثحاث. [ ح َ ] ( ع ص ) تند. سریع. شتاب. || قرب حثحاث ؛ ای سریع لیس فیه فتور. ( منتهی الارب ).

حثحاث. [ ] ( اِخ ) صاحب دیوان خراج و جند، هشام بن عبدالملک بود پس از عزل اسامةبن یزید. رجوع به عقد الفرید ج 5 ص 209 شود.

حثحاث . [ ] (اِخ ) صاحب دیوان خراج و جند، هشام بن عبدالملک بود پس از عزل اسامةبن یزید. رجوع به عقد الفرید ج 5 ص 209 شود.



کلمات دیگر: