درخت بسیار شاخ درهم پیچیده پیوسته سایه
صار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صار. [ صارر ] (ع ص ) درخت بسیارشاخ درهم پیچیده ٔ پیوسته سایه . (منتهی الارب ).
صار. [ صارر ] ( ع ص ) درخت بسیارشاخ درهم پیچیده پیوسته سایه. ( منتهی الارب ).
صار. ( اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید :
تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم
و قنعَ فی عجاجتهن صار.
صار. ( اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید :
تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم
و قنعَ فی عجاجتهن صار.
( معجم البلدان ).
صار. (اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید :
تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم
و قنعَ فی عجاجتهن صار.
تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم
و قنعَ فی عجاجتهن صار.
(معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
صار به عربی به معنی شُد نیز به کار می رود.
تبدیل شد. شد. متحول شد. عوض شد. تغییر کرد
در زبان عربی به معنای شُد است ومترادف کلمه اصلح است
به معنای شد است
و کیف صارت شجره
و چگونه به درخت تبدیل شد؟
و چگونه به درخت تبدیل شد؟
به معنای خیس
کلمات دیگر: