صادوق . (اِخ ) پدرزن عزیا (دوم پادشاهان 15:33 ودوم تواریخ ایام 27:1). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صادوق
لغت نامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) پسر اخیطوب از خانواده ٔ الیعازر و یکی از دو کاهن بزرگ که در ایام داود بودند که در دوم سموئیل 8:17 و اول تواریخ ایام 24:3 و 6 و 31 اخیمالک ابن ابی یاثار، و در اول تواریخ ایام 18:16، ابی مالک خوانده شده است . وی در حبرون به داود ملحق گردیده (اول تواریخ ایام 12: 28) و یکی از امنای وی شد، و بواسطه ٔ درخواست از پادشاه اذن یافت که در اورشلیم در مدت یاغی گری آبشالوم بماند و در آنجا سلیمان را به سلطنت مسح کرد (اول پادشاهان 1:39) و سلیمان نیز بواسطه ٔ دیانت و پاک دامنی صادوق ، وی را کاهن اعظم قرار داد. (اول پادشاهان 2:27 و 35). به ابی یاثار رجوع شود. (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صادوق . (اِخ ) کاهنی بود که در روزگار اخزیای پادشاه بود (اول تواریخ ایام 6:12). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صادوق . (اِخ ) نام سه تن از کسانی که در حکایت نحمیا مذکورند. (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صادوق . (اِخ ) یکی از کسانی که پاره ای از دیوار شهر رامرمت کردند (نحمیا 3:4). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صادوق . (اِخ ) یکی ازاسلاف مسیح (متّی 1:14). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
صادوق. ( اِخ ) کاهنی بود که در روزگار اخزیای پادشاه بود ( اول تواریخ ایام 6:12 ). ( قاموس کتاب مقدس ص 550 ).
صادوق. ( اِخ ) پدرزن عزیا ( دوم پادشاهان 15:33 ودوم تواریخ ایام 27:1 ). ( قاموس کتاب مقدس ص 550 ).
صادوق. ( اِخ ) یکی از کسانی که پاره ای از دیوار شهر رامرمت کردند ( نحمیا 3:4 ). ( قاموس کتاب مقدس ص 550 ).
صادوق. ( اِخ ) نام سه تن از کسانی که در حکایت نحمیا مذکورند. ( قاموس کتاب مقدس ص 550 ).
صادوق. ( اِخ ) یکی ازاسلاف مسیح ( متّی 1:14 ). ( قاموس کتاب مقدس ص 550 ).