کلمه جو
صفحه اصلی

شابوری

لغت نامه دهخدا

شابوری . (اِخ ) عثمان بن شابور. از ابووایل شقیق بن سلمة روایت کرده است . (انساب سمعانی از الاسماء).


شابوری. ( اِخ ) ابوسلیمان داودبن سابورالمکی. از مجاهد و عطاء سماع کرد. ابن عیینه و داودبن عبدالرحمان از او روایت کرده اند. ( انساب سمعانی از الاسماء ).

شابوری. ( اِخ ) عثمان بن شابور. از ابووایل شقیق بن سلمة روایت کرده است. ( انساب سمعانی از الاسماء ).

شابوری. ( اِخ ) محمدبن شعیب بن شابور النیسابوری از اهل دمشق است. عده ای از محدثان شام از وی حدیث شنیده اند. رحیم و عباس بن ولیدبن مربد و دیگران از او روایت کرده اند. ( انساب سمعانی ).

شابوری . (اِخ ) ابوسلیمان داودبن سابورالمکی . از مجاهد و عطاء سماع کرد. ابن عیینه و داودبن عبدالرحمان از او روایت کرده اند. (انساب سمعانی از الاسماء).


شابوری . (اِخ ) محمدبن شعیب بن شابور النیسابوری از اهل دمشق است . عده ای از محدثان شام از وی حدیث شنیده اند. رحیم و عباس بن ولیدبن مربد و دیگران از او روایت کرده اند. (انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: