کلمه جو
صفحه اصلی

ساتلمش

لغت نامه دهخدا

ساتلمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِخ ) از کارگزاران حکومت غزنوی. وی در ابتدا خزینه دار امیر محمد بن محمود بود و بعد در دربار سلطان مسعود تقرب یافت و بشحنگی بادغیس رسید، و بسال 428 هَ. ق. درگذشت.گویا در آغاز کار حاجبی ارسلان جاذب از امیران مقتدرسلطان محمود را داشته است. تاریخ بیهقی در تاریخ خود آرد: [ امیرمسعود ] روز چهارشنبه چهارم جمادی الاولی [ سنه 428 ] بکوشک دشت لنکان باز آمد و دیگر روز نامه رسید بگذشته شدن ساتلمش ، حاجب ارسلان ، و امیر اورا برکشیده بود و شحنگی بادغیس فرموده. بحکم آنکه بروزگار امیرمحمد خزینه دار بود ونخست کس او بود که ازخراسان پذیره رفت پیش امیر مسعود و چندین غلام ارسلان را با خویشتن برد چنانکه آورده ام. رجوع به تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 519 و چ ادیب پیشاوری ص 528 شود.

ساتلمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِخ ) ستلمش. از سرکردگان امیر قرایوسف ترکمان قره قویونلو است که بفرمان آن امیر و بهمراه چندتن دیگر بسال 813 هَ. ق. سلطان احمد جلایر را در بغداد بخبه هلاک کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 578 شود.

ساتلمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِخ ) ( امیر... ) ستلمش. بیگ بن عبداﷲ مولای از سرکردگان قزغن سردار الوس جغتای و ماوراء النهر است که بسال 752 هَ. ق. برای جنگ با معزالدین حسین ( 732 - 771 ) از امرای کرت به هرات لشکر کشید. بسال 759 که امیر ستلمش حاکم قهستان بود با محمد خواجه ایردی حاکم اندخود و شبرغان متحد شد و با هم روی به هرات نهادند. در آن هنگام شیخ محمود نامی در جنابذ اقامت داشت و بشید و زرق ستلمش بیک را مرید و معتقد خود ساخته بود. ستلمش هنگام عزیمت نزد شیخ فریبکار رفت و مشورت کرد محمود گفت در این جنگ دوازده هزار مرد سبزپوش از لشکر غیب بمدد تو خواهم فرستاد. ستلمش در خواف بامیر محمد خواجه پیوست و بعضی از قلاع خواف و باخرز را تسخیر کردند. معزالدین حسین بمحض اطلاع از عزیمت ایشان بمقابله شتافت و در صحرای زره بآنان رسید. در آغاز کار ستلمش و محمد خواجه شمشیرها کشیدند و در میدان تاختند ولی دو تیر بر مقتل آن دو خورد و در ساعت بخاک هلاک افتادند. ( نقل به اختصار از حبیب السیر چ خیام صص 380 - 384 ).

ساتلمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِخ ) ( امیر... ) از سرکردگان الوس جغتای است که بسال 667 هَ. ق. از جانب شاهزاده براق مأمور جنگ با شمس الدین کرت و فتح هرات شد، رجوع به تاریخنامه هرات ص 311 شود.

ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) (امیر...) از سرکردگان الوس جغتای است که بسال 667 هَ . ق . از جانب شاهزاده براق مأمور جنگ با شمس الدین کرت و فتح هرات شد، رجوع به تاریخنامه ٔ هرات ص 311 شود.


ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) (امیر...) ستلمش . بیگ بن عبداﷲ مولای از سرکردگان قزغن سردار الوس جغتای و ماوراء النهر است که بسال 752 هَ . ق . برای جنگ با معزالدین حسین (732 - 771) از امرای کرت به هرات لشکر کشید. بسال 759 که امیر ستلمش حاکم قهستان بود با محمد خواجه ایردی حاکم اندخود و شبرغان متحد شد و با هم روی به هرات نهادند. در آن هنگام شیخ محمود نامی در جنابذ اقامت داشت و بشید و زرق ستلمش بیک را مرید و معتقد خود ساخته بود. ستلمش هنگام عزیمت نزد شیخ فریبکار رفت و مشورت کرد محمود گفت در این جنگ دوازده هزار مرد سبزپوش از لشکر غیب بمدد تو خواهم فرستاد. ستلمش در خواف بامیر محمد خواجه پیوست و بعضی از قلاع خواف و باخرز را تسخیر کردند. معزالدین حسین بمحض اطلاع از عزیمت ایشان بمقابله شتافت و در صحرای زره بآنان رسید. در آغاز کار ستلمش و محمد خواجه شمشیرها کشیدند و در میدان تاختند ولی دو تیر بر مقتل آن دو خورد و در ساعت بخاک هلاک افتادند. (نقل به اختصار از حبیب السیر چ خیام صص 380 - 384).


ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) (امیر...) یا امیرزاده که نام او در نسخ خطی بصور ساتالمیش وساتلمیش وساتیلمیش وستلمیش وستلمش نیز ضبط گردیده از امرای غازان ایلخان ایران (694 - 703 هَ . ق .) وپسر بورالغی از خویشان التاجو آقا بود که در سلخ ربیعالاخر سنه ٔ 700 بحدود کشاف وفات یافت . او شاهزاده کردوجین دختر منگو تیموربن هولاکو را که مادرش ابش خاتون بنت سعدبن ابی بکربن سعدبن زنگی است در حباله ٔ نکاح داشت . آن خاتون از آن پیش همسر سلطان جلال الدین سیورغتمش بوده و بعد از ساتلمش او را به پسر عمش طغای دادند و بعد از طغای نیز بعقد شحنه ٔ مغولی شیراز در آمد و سرانجام همسر امیر چوپان شد. رجوع به تاریخ غازان ص 127 و 133 و جامع التواریخ چ کاترمر ص 108 شود.


ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) (ناصرالدین ...) برادر امیر نوروز، امیر دلاور غازان است که بسال 696 هَ . ق . بفرمان آن ایلخان جزو عده ای دیگر از کسان امیر نوروز کشته شد. رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال ص 261 و 264 و تاریخنامه ٔ هرات ص 421 شود. در تاریخ غازان ساتلمش کلجی یا کلحی ، نائب و پیشکار امیر نوروز معرفی شده است . رجوع به تاریخ غازان ص 44 و 99 و 110 شود.


ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) از کارگزاران حکومت غزنوی . وی در ابتدا خزینه دار امیر محمد بن محمود بود و بعد در دربار سلطان مسعود تقرب یافت و بشحنگی بادغیس رسید، و بسال 428 هَ . ق . درگذشت .گویا در آغاز کار حاجبی ارسلان جاذب از امیران مقتدرسلطان محمود را داشته است . تاریخ بیهقی در تاریخ خود آرد: [ امیرمسعود ] روز چهارشنبه چهارم جمادی الاولی [ سنه ٔ 428 ] بکوشک دشت لنکان باز آمد و دیگر روز نامه رسید بگذشته شدن ساتلمش ، حاجب ارسلان ، و امیر اورا برکشیده بود و شحنگی بادغیس فرموده . بحکم آنکه بروزگار امیرمحمد خزینه دار بود ونخست کس او بود که ازخراسان پذیره رفت پیش امیر مسعود و چندین غلام ارسلان را با خویشتن برد چنانکه آورده ام . رجوع به تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 519 و چ ادیب پیشاوری ص 528 شود.


ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) ستلمش . از سرکردگان امیر قرایوسف ترکمان قره قویونلو است که بفرمان آن امیر و بهمراه چندتن دیگر بسال 813 هَ . ق . سلطان احمد جلایر را در بغداد بخبه هلاک کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 578 شود.



کلمات دیگر: