صاصلی. [ ص ِ ] ( ع اِ ) صاصلا. صوصلا. بصل الذئب. بصل الفار. ساقه ای است خرد و نازک که به سپیدی زند، درازی آن نزدیک وجبی ، او را بر فراز سه یا چهار شاخه است نرم ، از آن گلی سبز پدید شود برنگ و چون باز شود رنگ درون آن مانند رنگ شیر باشد و درمیان گل تخمی است مانند تخم لیبانتیس که آن را بجای شونیز ( سیاه تخمه ) در نان فشانند و آن را بیخی است مانند بیخ بلبوس کوچک و پخته و خام آن را خورند. ( مفردات ابن بیطار ج 2 ص 76 ). نباتی است شبیه به حلفای تازه روییده و از آن کوچک تر و زودشکن و تازه او مأکول است گرم و تر و جهت الم فؤاد و ریاح فم معده نافع و تخم آن در افعال شبیه به شونیز و بیخ آن شبیه به بلبوس کوچکی و پخته و خام او مأکول و اکثار آن محرک باه و رافع وجعالفؤاد است. ( تحفه حکیم مؤمن ). و رجوع به مخزن الادویة شود.
صاصلی
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر: