کلمه جو
صفحه اصلی

شاتله

لغت نامه دهخدا

شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) ( لو ) مرکز کمون شر از آروندیسمان سن آرمان - مون - رون ؛ دارای 1260 نفر جمعیت است.

شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) یکی از شهرهای بلژیک ( واقع در ناحیه هه نو )، دارای 14600 نفرجمعیت است. صنایع دیگ بخارسازی ، ساختمان های مکانیکی و تولید مواد منفجره و گل بوته سازی آن شهرت دارد.

شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) مارکیز دو. ادیبه فرانسوی و دوست ولتر. بسال 1706 در شهر پاریس تولد یافت و بسال 1749 م. درگذشت.

شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) نام دو قلعه از شهر پاریس قدیم : شاتله کبیر و شاتله صغیر . اولی که در سال 1802 م. ویران گردید، در ساحل راست رود سن ، مقابل پون - اُشانژ واقع بود. این قلعه مقر دادگاه جنائی بود. دومی که در ساحل چپ رود سن و مقابل پتی - پون قرار داشت زندان بشمار میرفت.

شاتله. [ ت ُ ل ِ ] ( اِخ ) ( لو ) محلی در کمون بودولیر از آروندیسمان اوبوسون ( دپارتمان کروز ) دارای معادن طلا است.

شاتله . [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) (لو) مرکز کمون شر از آروندیسمان سن آرمان - مون - رون ؛ دارای 1260 نفر جمعیت است .


شاتله . [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای بلژیک (واقع در ناحیه ٔ هه نو )، دارای 14600 نفرجمعیت است . صنایع دیگ بخارسازی ، ساختمان های مکانیکی و تولید مواد منفجره و گل بوته سازی آن شهرت دارد.


شاتله . [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) مارکیز دو. ادیبه ٔ فرانسوی و دوست ولتر. بسال 1706 در شهر پاریس تولد یافت و بسال 1749 م . درگذشت .


شاتله . [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) نام دو قلعه از شهر پاریس قدیم : شاتله ٔ کبیر و شاتله ٔ صغیر . اولی که در سال 1802 م . ویران گردید، در ساحل راست رود سن ، مقابل پون - اُشانژ واقع بود. این قلعه مقر دادگاه جنائی بود. دومی که در ساحل چپ رود سن و مقابل پتی - پون قرار داشت زندان بشمار میرفت .


شاتله . [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) (لو) محلی در کمون بودولیر از آروندیسمان اوبوسون (دپارتمان کروز ) دارای معادن طلا است .



کلمات دیگر: