پدید آمدن از
صادر گشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صادر گشتن. [ دِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) پدید آمدن از. سر زدن از. ناشی شدن از. خلق شدن. ایجاد شدن :
بدان کایزدتعالی خالق اوست
ز نیکو هرچه صادر گشت نیکوست.
بدان کایزدتعالی خالق اوست
ز نیکو هرچه صادر گشت نیکوست.
شبستری.
کلمات دیگر: