کلمه جو
صفحه اصلی

شابیزج

لغت نامه دهخدا

شابیزج. [ زَ ] ( معرب ، اِ ) معرّب سابیزک و آن لفّاح است. ( تحفه حکیم مؤمن ). مردم گیاه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شابزج و شابیزک شود.


کلمات دیگر: