کلمه جو
صفحه اصلی

ساحوق

لغت نامه دهخدا

ساحوق. ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ).

ساحوق. ( اِخ ) اسم جائی است. ( شرح قاموس ). نام موضعی است که در آنجا میان بنی ذبیان و عامربن صعصعة جنگ واقع شد. ( منتهی الارب ). جایگاهی است مربوطبا یکی از ایام معروف عرب. ( معجم البلدان یاقوت ).

ساحوق . (اِخ ) اسم جائی است . (شرح قاموس ). نام موضعی است که در آنجا میان بنی ذبیان و عامربن صعصعة جنگ واقع شد. (منتهی الارب ). جایگاهی است مربوطبا یکی از ایام معروف عرب . (معجم البلدان یاقوت ).


ساحوق . (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: