کلمه جو
صفحه اصلی

سابون

فرهنگ فارسی

ناحیه ای است بقرب بحرین

لغت نامه دهخدا

سابون. ( اِ ) رجوع به صابون شود.

سابون. ( اِخ ) ناحیه ای است به قرب بحرین. ( نزهة القلوب ص 137 ).

سابون . (اِ) رجوع به صابون شود.


سابون . (اِخ ) ناحیه ای است به قرب بحرین . (نزهة القلوب ص 137).


پیشنهاد کاربران

سابون برگرفته شده از ریشه سآی است. سآییدن, شستن ( صابون نگارش تازی است و نادرست است ) .
نام یک ابزار ( وسیله ) شستن است, برای سآییدن پاک کردن, تمیز کردن
واژه el aseo در اسپانیایی و در انگلیس soap برگرفته شده از واژه پارسی سابون


کلمات دیگر: