کلمه جو
صفحه اصلی

صاخد

لغت نامه دهخدا

صاخد. [ خ ِ ] ( ع ص ، اِ ) خرمابن تنهاگانه ( ؟ ) پوست رفته. ( منتهی الارب ) . || حَرﱡ صاخدٌ؛ گرمای سخت. || واحدٌ فاحدٌ صاخد؛ از اتباع است. ( منتهی الارب )؛ یعنی تنها و ناتوان و بی برادر و فرزند. ( اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: