کلمه جو
صفحه اصلی

صعود و نزول

فرهنگ فارسی

بر شدن و فرود آمدن

لغت نامه دهخدا

صعود و نزول. [ ص ُ دُ ن ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمرکب ) برشدن و فرود آمدن. بالا رفتن و پائین آمدن.

پیشنهاد کاربران

صعود و نزول عرفانی و حکمی پدیده هایی کلی اند، به این معنا که اجزاء بطور جداگانه و مستقل از کل نمی توانند نزول و صعود یابند، بلکه همیشه به همراه کل. حال خود کل چیست و اجزای آن کدامند ؟ کل اگر بیکران و غیر متناهی باشد، هرگز قادر نخواهد بود که بطور کامل نزول یابد، زیرا به علت بیکرانی برای این عمل به بینهایت زمان ها نیاز خواهد داشت. پس در قدم اول ضروری ست که کل نامتناهی و بیکران قبل از آغاز عمل نزول به کل های محدود و متناهی تقسیم گردد و دور هرکدام از آنها یک مرز و محیط محدود و ثابت و پایدار کشیده شود. از آنجاییکه این عمل تقسیم به علت بیکرانی خود کل بیکران، پایان ناپذیر خواهد بود، لذا عمل تقسیم به سوی بیکرانی به عهده خود واگذار میگردد که طبق دستور العمل بطور خودکار و خودمختار ادامه یابد و نیازی به دخالت و توجه دائمی نداشته باشد. پس از واگذاری عمل تقسیم به عهده خویش، آنگاه مجموعه وسیعی از این کل های محدود و متناهی هرکدام در چهارچوب مرزی و محیطی ثابت و پایدار خود می توانند طبق برنامه و طرح از پیش تعیین شده توسط خود کل بیکران به کثرت موجودات زنده و غیر زنده برسند. خلق این موجودات قبل از آغاز عمل نزول میتواند در بهترین سطح اعتدال و کمال ممکنه صورت گرفته باشد. تعداد آن موجودات در هرکدام از مکان ها و یا فضا های سه بعدی، بیشمار و نامتناهی نبوده بلکه باشمار . همچنین این احتمال هم میرود که کلیه موجودات در مکان های محدود و متناهی بیشمار بطور مطلق، یکسان خلق شده باشند. حال سوال پیش می آید که آن موجودات که هرکدام در سطح اعتدال و کمال آفریده شده و از پس از خلقت از حیات محض و حقیقی و جاودانه برخوردار گردیده اند، پس چه نیازی به نزول به سمت نقصان داشته اند ؟ یا اینکه آیا از آن حیات محض و بسیار طولانی سیر و دل زده شده و دیگر از آن زندگی لذت نمی برده اند ؟ حال کاری به کلیه موجودات دیگر نداشته باشیم و فقط انسان را در نظر بگیریم. آیا انسان حقیقتا از زندگی کردن در سطح آن حالت اعتدال و کمال خسته شده است؟ برای اینکه پاسخی روشن و حقیقی به این سوالات بدهیم ، ضروری خواهد بود که انسان را بهتر بشناسیم. اخیرا دو حقیقت بنیادی در وجود انسان کشف گردیده اند که بدون در نظر گرفتن آنها ، نمیتوانیم یک تصویر روشن و حقیقی و مطابق با واقعیت از سَفَر های نزولی و صعودی خلقت و آفرینش و حرکت دو جهتی وجود و هستی داشته باشیم.
این دو حقیقت به اختصار به شرح زیر می باشند :
الف - انسان تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی به شکل سنتی یا کلاسیک آن یعنی " یا مرد و یا زن " نمی باشد بلکه پنج نوع متفاوت.
ب - انسان تنها دارای یک خویشتن و یا یک نفس مجرد و واحد و یگانه و منحصر به فرد نمی باشد بلکه ده تا خویشتن و یا ده تا نفس مجرد و منحصر به فرد.
با توجه به این دو حقیقت ، خداوند در حالت اولیه ملکوتی ( قبل از آغاز سفر خلقت ) هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن و هرکدام در سطح اعتدال ( سنی ) و کمال خوبی و زیبایی و دانایی و توانایی و هوشیاری و خیلی صفات نیکوی دیگر آفریده است که باهم زوجیت و اشتراک زندگی داشته اند. پس از پایان لذت ها ، تصمیم گرفته شده است که این اعضاء ده نفره بطور مستقل و جدا از هم پشت سر هم از سطح کمال به سوی سطح ناقص ، منزل به منزل نزول یابند و حیات های موقت و محدود و مقید را همراه با لذات و درد و رنج های موقت تجربه نمایند و دوباره در سیر نزولی همان منازل را پشت سر بگذارند و در پایان سفر به حالت اولیه ملکوتی برگردند. مهم این است بدانیم و آگاه باشیم که نزول و صعود از طریق وقوع مه بانگ های متوالی صورت می پذیرد و انسان و کلیه موجودات زنده و غیر زنده همراه با کیهان ( کل وجود و هستی محدود و متناهی ) نزول و صعود می یابند و نه از راهی دیگر. لذا تمام نظریات فلسفی و حکمی و عرفانی که قبل از کشف نوسانات انبساط و انقباض کیهانی و وقوع مه بانگ در پیرامون حرکت دورانی هستی و وجود روی قوس های نزولی و صعودی بیان گشته اند، جملگی اعتبار حقیقت داشتن خودرا از دست داده اند، گرچه مطالعه آنها برای خیلی ها لذت بخش و باور کردنی ست. نتیجه اینکه بینشهای دینی ، فلسفی ، حکمی و عرفانی در مورد خداوند و انسان و جهان و وجود و هستی ، خیالی و اوهامی اند و نه حقیقی و مطابق بر واقعیت.


کلمات دیگر: