دالسم. [ ل ِ ] ( اِخ ) از طبیعی دانان مشهور فرانسه. متولد به سال 1660 و متوفی 1727 م.. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
دالسم
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
اِخ ) نام کوهی از دهستان انگالی است که در بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع است و 124 تن سکنه دارد. و دالسم پایین ده کوچکی در همین بخش و شهرستان است که 37 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ) .
( اِخ ) دهی است جزء دهستان گاوگان بخش دهخوارقان شهرستان تبریز، در 12هزارگزی جنوب خاوری دهخوارقان و 12هزارگزی شوسه ٔتبریز - دهخوارقان قرار دارد. منطقه ای است جلگه ای ومعتدل با 252 تن سکنه . آبش از چشمه و محصولش غلات ، توتون ، بادام ، کنجد و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ) .
[ ل ِ ] ( ع ص ) دائم . ( از اقرب الموارد ) : شر والث ؛ بدی پیوسته . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || دین والث ؛ وام گران . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . مثقل . ( اقرب الموارد ) .
کلمات دیگر: