( طشت زر ) معروف است که طشت طلا و لگن طلا باشد . یا کنایه از آفتاب عالمتاب هم هست .
طشت زر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طشت زر. [ طَ ت ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معروف است که طشت طلا و لگن طلا باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). || کنایه از آفتاب عالمتاب هم هست. ( برهان ) ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). || جام طلا را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
طشت زر :کنایه از روز ، خورشید.
( ( صبح بدان میدهدت طشت زر
تا تو ز خود دست بشوئی مگر ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 394 . )
( ( صبح بدان میدهدت طشت زر
تا تو ز خود دست بشوئی مگر ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 394 . )
کلمات دیگر: