پاره ای از صفات خداوند ثبوتی ایت و پاره ای سلبی. در هر یک از صفات سلبى، در واقع، نقس و محدودیتى از خداوند سلب مى شود و از این رو، سلب نقص سرانجام به اثبات کمال باز مى گردد. بنابراین، بازگشت تمام صفات سلبى به مفهوم واحدى است که مى توان از آن به ( ( سلب نقص ) ) یا ( ( سلب محدودیت ) ) تعبیر کرد.
هر چند تعداد صفات سلبى خداوند، به یک لحاظ، بیشمار است، ما تنها چند صفت اصلى را مورد بحث قرار مى دهیم که عبارت انداز:
1ـ نفى ترکیب.
2ـ نفى صفات زائد بر ذات .
3ـ نفى جسمیت .
4ـ نفى جهت و مکان.
5ـ نفى حلول خداوند در غیر خود.
6ـ نفى اتحاد خداوند با غیر خود.
7ـ نفى حلول حوادث در خداوند.
8ـ نفى لذت و درد .
9ـ نفى رویت. 1
دلیلى عمومى بر صفات سلبى
قبل از ورود در بحث صفات سلبى، مناسب است به این نکته اشاره کنیم که با توجه به بازگشت این صفات به مرجع واحدى؛ یعنى، سلب نقص و محدودیت، مى توان برهان عامى بر تمام اوصاف سلبى اقامه کرد:
خداوند وجود مطلق و واجد همه کمالات وجودى است. بنابراین ، هیچ نقص و کاستى و محدودیتى در ذات خداوند راه ندارد و از این رو، هر مفهومى که متضمن نوعى نقص باشد، بالضروره از ذات الهى سلب مى گردد. از آنجا که مضمون صفات سلبى چیزى جز سلب نقایص و محدودیتها نیست، کمال مطلق خداوند مستلزم استناد همه اوصاف سلبى به اوست. بدین ترتیب ، همان گونه که تحقق همه اوصاف ثبوتى را با دلیل واحدى ثابت کردیم، مى توان دلیلى اجمالى بر صفات سلبى اقامه کرد.
اینک به بررسى فشرده دسته اى از صفات سلبى ، مى پردازیم:
1ـ2ـ نفى ترکیب و صفات زاید بر ذات
ما در بحث توحید ذاتى و توحید صفاتى ، به تفصیل ، این دو صفت را بررسى کردیم.
3ـ نفى جسمیت
1ـ اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان خداوند را از جسم بودن منزه مى دانند و در این میان ، جماعت قلیلى که به ( ( مجسمه ) ) ( = جسم انگاران ) معروف اند ، خدا را وجودى جسمانى در نطر مى گیرند. 2
2ـ بهترین دلیلى که بر سلب جسمیت از خداوند اقامه مى شود آن است که جسم ( به هر معنایى که گرفته شود ) داراى ابعاد سه گانه ، یعنى طول ، عرض و ارتفاع است و از این روز، قطعاً ، از اجزاى مقدارى ترکیب مى یابد. بنابراین آ هر جسمى مرکب است در حالى که ، قبلاً ثابت شد که خداوند از هرگونه ترکیبى مبر است. بنابراین ، ثابت مى شود که خداوند جسم نیست. براین اساس ، هرگز جایز نیست که انسان، حتى در پهنه اوهام و خیال خود، خداوند سبحان را موجودى جسمانى تصور کند. بلکه همواره باید به یاد داشت که او موجودى مجرد است که هیچ یک از احکام و خصوصیات جسم بر ذات مقدس او جارى نمى شود.
4ـ نفى جهت و مکان
مقصود از این صفت آن است که خداوند متعال در جهت خاصى قرار نمى گیرد و موجدى مکانمند نیست تا جا و مکانى را اشغال کند. مجسمه، در مخالفت با دیگر فرق اسلامى، معتقدند که خداوند در جهت خاصى قرار دارد و کرامیه بر این باورند که او همواره در جهت بالا واقع است !3
یکى از ادله منزه بودن خداوند از جهت و مکان آن است که قرار گرفتن در جهت یا مکان از اوصاف اجسام یا عوارض جسمانى است و خداوند نه جسم است و نه امر عارض بر جسم، زیرا هر عرضى به معروض خود نیازمند است و خداوند ، واجب الوجود و بى نیاز مطلق است .
5ـ نفى حلول در غیر
خداوند در هیچ موجود دیگرى حلول نمى کند. تمام فرق اسلامى در این معنا اتفاق نظر دارند و تنها ظواهر سخنان برخى از اهل تصوف حاکى از اعتقاد به حلول است .
یکى از دلایل متکلمان بر نفى حلول آن است که بر اساس معناى متعارف حلول، شى حال ، در تعین خود، محتاج محل خویش مى گردد و به گونه اى قائم به محل خود و نیازمند آن مى گردد، لیکن خداوند غنى مطلق است و هیچ نیازى در او قابل تصور نیست .
6ـ نفى اتحاد با غیر
خداوند با هیچ موجودى متحد نمى گردد و ظاهراً همه فرق اسلامى بر این مطلب متفق اند. 4 یکى از ادله این مدعا آن است که اگر مقصود از ( ( اتحاد ) ) معناى مجازى آن، یعنى ترکیب و امتزاج دو شى با یکدیگر یا تبدل صورت شى باشد ، این معنا مستلزم انفعال و تغییر و ترکیب است و ذات مقدس الهى از این امور منزه است ، زیرا این امور مستلزم نقص و حاجت اند. و اگر مقصود از ( ( اتحاد ) ) معناى حقیقى آن ، یعنى تبدیل دو ذات به ذات واحد باشد، چنین معنایى نه تنها در مورد خداوند ، بلکه در مورد هر موجودى غیر قابل تصور است . 5
7ـ نفى حلول حوادث در خداوند
خداوند محل حدوث حوداث و عروض عوارض قرار نمى گیرد. بر این اساس، هیچ یک از اوصاف خداوند، اوصاف عارضى و حادث نیستند. یکى از ادله متکلمان بر نفى صفات حادث ، آن است که عروض صفت حادث بر یک ذات، مستلزم وجود استعداد و قوه پذیرش صفت مزبور در آن ذات است و استعداد و قوه از ویژگیهاى موجودات مادى است. بنابراین ، عروض صفت بر ذات بارى تعالى مستلزم مادى بودن آن است، در حالى که ذات مقدس او از شوائب مادى منزه است .
یکى از نتایج نفى عروض حوادث بر ذات الهى آن است که تمام اوصاف حق تعالى قدیم اند.
8ـ نفى لذت و درد
خداوند ، نه لذت مى برد و نه درد مى کشد. معمولاً لذت و درد به دو نوع تقسیم مى شود: نوع اول، لذت و درد مزاجى یا طبیعى است که به موجودات مادى زنده ( مانند انسان و حیوانات ) اختصاص دارد و از آن رو که خداوند ماده نیست، چنین لذت و دردى درباره او قابل تصور نیست. نوع دیگر، لذت و درد عقلى است که به ترتیب عبارت اند از اینکه ذات عاقل، امر ملائم ( = موافق ) با خویش یا امر منافى با خود را درک کند. تردیدى نیست که درد عقلى نیز در مورد خداوند ممتنع است، زیرا همه هستى معلول و مخلوق اوست و هیچ گاه بین علت و معلول یا خالق و مخلوق تباین یا تنافرى وجود ندارد. بنابراین ، هیچ موجودى در عالم ، منافى ذات پروردگار نیست تا ادراک آن، سبب الم و درد عقلى او باشد.
اما در این مطلب که آیا خداوند به لذت عقلى متصف مى گردد، اختلاف نظر هست ، گروهى از متکلمان ، به پیروى از حکما، 5 . . .
هر چند تعداد صفات سلبى خداوند، به یک لحاظ، بیشمار است، ما تنها چند صفت اصلى را مورد بحث قرار مى دهیم که عبارت انداز:
1ـ نفى ترکیب.
2ـ نفى صفات زائد بر ذات .
3ـ نفى جسمیت .
4ـ نفى جهت و مکان.
5ـ نفى حلول خداوند در غیر خود.
6ـ نفى اتحاد خداوند با غیر خود.
7ـ نفى حلول حوادث در خداوند.
8ـ نفى لذت و درد .
9ـ نفى رویت. 1
دلیلى عمومى بر صفات سلبى
قبل از ورود در بحث صفات سلبى، مناسب است به این نکته اشاره کنیم که با توجه به بازگشت این صفات به مرجع واحدى؛ یعنى، سلب نقص و محدودیت، مى توان برهان عامى بر تمام اوصاف سلبى اقامه کرد:
خداوند وجود مطلق و واجد همه کمالات وجودى است. بنابراین ، هیچ نقص و کاستى و محدودیتى در ذات خداوند راه ندارد و از این رو، هر مفهومى که متضمن نوعى نقص باشد، بالضروره از ذات الهى سلب مى گردد. از آنجا که مضمون صفات سلبى چیزى جز سلب نقایص و محدودیتها نیست، کمال مطلق خداوند مستلزم استناد همه اوصاف سلبى به اوست. بدین ترتیب ، همان گونه که تحقق همه اوصاف ثبوتى را با دلیل واحدى ثابت کردیم، مى توان دلیلى اجمالى بر صفات سلبى اقامه کرد.
اینک به بررسى فشرده دسته اى از صفات سلبى ، مى پردازیم:
1ـ2ـ نفى ترکیب و صفات زاید بر ذات
ما در بحث توحید ذاتى و توحید صفاتى ، به تفصیل ، این دو صفت را بررسى کردیم.
3ـ نفى جسمیت
1ـ اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان خداوند را از جسم بودن منزه مى دانند و در این میان ، جماعت قلیلى که به ( ( مجسمه ) ) ( = جسم انگاران ) معروف اند ، خدا را وجودى جسمانى در نطر مى گیرند. 2
2ـ بهترین دلیلى که بر سلب جسمیت از خداوند اقامه مى شود آن است که جسم ( به هر معنایى که گرفته شود ) داراى ابعاد سه گانه ، یعنى طول ، عرض و ارتفاع است و از این روز، قطعاً ، از اجزاى مقدارى ترکیب مى یابد. بنابراین آ هر جسمى مرکب است در حالى که ، قبلاً ثابت شد که خداوند از هرگونه ترکیبى مبر است. بنابراین ، ثابت مى شود که خداوند جسم نیست. براین اساس ، هرگز جایز نیست که انسان، حتى در پهنه اوهام و خیال خود، خداوند سبحان را موجودى جسمانى تصور کند. بلکه همواره باید به یاد داشت که او موجودى مجرد است که هیچ یک از احکام و خصوصیات جسم بر ذات مقدس او جارى نمى شود.
4ـ نفى جهت و مکان
مقصود از این صفت آن است که خداوند متعال در جهت خاصى قرار نمى گیرد و موجدى مکانمند نیست تا جا و مکانى را اشغال کند. مجسمه، در مخالفت با دیگر فرق اسلامى، معتقدند که خداوند در جهت خاصى قرار دارد و کرامیه بر این باورند که او همواره در جهت بالا واقع است !3
یکى از ادله منزه بودن خداوند از جهت و مکان آن است که قرار گرفتن در جهت یا مکان از اوصاف اجسام یا عوارض جسمانى است و خداوند نه جسم است و نه امر عارض بر جسم، زیرا هر عرضى به معروض خود نیازمند است و خداوند ، واجب الوجود و بى نیاز مطلق است .
5ـ نفى حلول در غیر
خداوند در هیچ موجود دیگرى حلول نمى کند. تمام فرق اسلامى در این معنا اتفاق نظر دارند و تنها ظواهر سخنان برخى از اهل تصوف حاکى از اعتقاد به حلول است .
یکى از دلایل متکلمان بر نفى حلول آن است که بر اساس معناى متعارف حلول، شى حال ، در تعین خود، محتاج محل خویش مى گردد و به گونه اى قائم به محل خود و نیازمند آن مى گردد، لیکن خداوند غنى مطلق است و هیچ نیازى در او قابل تصور نیست .
6ـ نفى اتحاد با غیر
خداوند با هیچ موجودى متحد نمى گردد و ظاهراً همه فرق اسلامى بر این مطلب متفق اند. 4 یکى از ادله این مدعا آن است که اگر مقصود از ( ( اتحاد ) ) معناى مجازى آن، یعنى ترکیب و امتزاج دو شى با یکدیگر یا تبدل صورت شى باشد ، این معنا مستلزم انفعال و تغییر و ترکیب است و ذات مقدس الهى از این امور منزه است ، زیرا این امور مستلزم نقص و حاجت اند. و اگر مقصود از ( ( اتحاد ) ) معناى حقیقى آن ، یعنى تبدیل دو ذات به ذات واحد باشد، چنین معنایى نه تنها در مورد خداوند ، بلکه در مورد هر موجودى غیر قابل تصور است . 5
7ـ نفى حلول حوادث در خداوند
خداوند محل حدوث حوداث و عروض عوارض قرار نمى گیرد. بر این اساس، هیچ یک از اوصاف خداوند، اوصاف عارضى و حادث نیستند. یکى از ادله متکلمان بر نفى صفات حادث ، آن است که عروض صفت حادث بر یک ذات، مستلزم وجود استعداد و قوه پذیرش صفت مزبور در آن ذات است و استعداد و قوه از ویژگیهاى موجودات مادى است. بنابراین ، عروض صفت بر ذات بارى تعالى مستلزم مادى بودن آن است، در حالى که ذات مقدس او از شوائب مادى منزه است .
یکى از نتایج نفى عروض حوادث بر ذات الهى آن است که تمام اوصاف حق تعالى قدیم اند.
8ـ نفى لذت و درد
خداوند ، نه لذت مى برد و نه درد مى کشد. معمولاً لذت و درد به دو نوع تقسیم مى شود: نوع اول، لذت و درد مزاجى یا طبیعى است که به موجودات مادى زنده ( مانند انسان و حیوانات ) اختصاص دارد و از آن رو که خداوند ماده نیست، چنین لذت و دردى درباره او قابل تصور نیست. نوع دیگر، لذت و درد عقلى است که به ترتیب عبارت اند از اینکه ذات عاقل، امر ملائم ( = موافق ) با خویش یا امر منافى با خود را درک کند. تردیدى نیست که درد عقلى نیز در مورد خداوند ممتنع است، زیرا همه هستى معلول و مخلوق اوست و هیچ گاه بین علت و معلول یا خالق و مخلوق تباین یا تنافرى وجود ندارد. بنابراین ، هیچ موجودى در عالم ، منافى ذات پروردگار نیست تا ادراک آن، سبب الم و درد عقلى او باشد.
اما در این مطلب که آیا خداوند به لذت عقلى متصف مى گردد، اختلاف نظر هست ، گروهى از متکلمان ، به پیروى از حکما، 5 . . .