نام سلسله ایکه بطلمیوس تاسیس کرد
لاژه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لاژه. [ ژَ / ژِ ] ( اِ ) لابه :
چو دیده منحرف طبع شهنشاه
به صد لاژه کشیده از جگر آه.
لاژه. [ ژِ ] ( اِ ) زعفران دشتی. ( ناظم الاطباء ).
چو دیده منحرف طبع شهنشاه
به صد لاژه کشیده از جگر آه.
میرنظمی.
( این لغت با معنی و شاهد آن از مجعولات شعوری است ).لاژه. [ ژِ ] ( اِ ) زعفران دشتی. ( ناظم الاطباء ).
لاژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) لابه :
چو دیده منحرف طبع شهنشاه
به صد لاژه کشیده از جگر آه .
(این لغت با معنی و شاهد آن از مجعولات شعوری است ).
چو دیده منحرف طبع شهنشاه
به صد لاژه کشیده از جگر آه .
میرنظمی .
(این لغت با معنی و شاهد آن از مجعولات شعوری است ).
لاژه . [ ژِ ] (اِ) زعفران دشتی . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: