کلمه جو
صفحه اصلی

ماخور

فرهنگ فارسی

( اسم ) جایی که در آن شراب نوشند و قمار کنند خرابات .
ماخوذ از می خور فارسی بمعنی خرابات

فرهنگ معین

(اِ. ) خرابات ، میخانه .

لغت نامه دهخدا

ماخور. (ع اِ) مأخوذ از می خور فارسی بمعنی خرابات . (از ناظم الاطباء). معرب می خوار یا آنکه عربی و مشتق از «مخرت السفینة» می باشد بدان جهت که مردم آمد و رفت مینمایند. ج ، مواخر و مواخیر. (از منتهی الارب ). خرابات . ج ، مواخیر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از زمخشری ). || مجلس فسق . (زمخشری ) (از اقرب الموارد). جایی که در آن شراب نوشند و قمار کنند. || خرابات نشین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنکه بسوی خرابات رود. (ناظم الاطباء). آنکه بسوی خرابات برد. (منتهی الارب ).


ماخور. ( اِ ) خرابات را گویند که شراب خانه و بوزه خانه و قمارخانه باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). میخانه. میکده. خرابات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
علم داری مرو به عادت و رسم
کعبه با تست بگذر از ماخور.
امیر حسینی سادات ( یادداشت ایضاً ).

ماخور. ( ع اِ ) مأخوذ از می خور فارسی بمعنی خرابات. ( از ناظم الاطباء ). معرب می خوار یا آنکه عربی و مشتق از «مخرت السفینة» می باشد بدان جهت که مردم آمد و رفت مینمایند. ج ، مواخر و مواخیر. ( از منتهی الارب ). خرابات. ج ، مواخیر. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( از زمخشری ). || مجلس فسق. ( زمخشری ) ( از اقرب الموارد ). جایی که در آن شراب نوشند و قمار کنند. || خرابات نشین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آنکه بسوی خرابات رود. ( ناظم الاطباء ). آنکه بسوی خرابات برد. ( منتهی الارب ).

ماخور. (اِ) خرابات را گویند که شراب خانه و بوزه خانه و قمارخانه باشد. (برهان ) (آنندراج ). میخانه . میکده . خرابات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
علم داری مرو به عادت و رسم
کعبه با تست بگذر از ماخور.

امیر حسینی سادات (یادداشت ایضاً).



فرهنگ عمید

۱. خرابات، میخانه.
۲. قمارخانه.


کلمات دیگر: