کلمه جو
صفحه اصلی

مارفسایی

لغت نامه دهخدا

مارفسایی. [ ف َ ] ( حامص مرکب ) عمل مارفسای. افسون کردن مار :
نای است یکی مار که ده ماهی خردش
پیرامن نه چشم کند مارفسائی.
خاقانی.
رجوع به مارافسایی شود.


کلمات دیگر: