کلمه جو
صفحه اصلی

مابقا

لغت نامه دهخدا

مابقا. [ ب َ ] ( ع اِ مرکب ) مابقی. آنچه از چیزی باقی مانده باشد. || بمعنی پس خورده نیز مستعمل است. ( غیاث ). رجوع به مابقی شود.


کلمات دیگر: