کلمه جو
صفحه اصلی

مارشکی

لغت نامه دهخدا

مارشکی. [ رِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به قریه مارشک. ( الانساب سمعانی ).

مارشکی. [ رِ ] ( اِخ ) محمدبن فضل بن علی مارشکی طوسی مکنی به ابوالفتح از مردم طابران. امامی فاضل و بسیار عبادت بود. از ابوحامد غزالی فقه آموخت و از گزیده ترین شاگردان طوسی بشمار می آمد. او به سال 549 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم البلدان چ اسدی ج 4 ص 391 ).

مارشکی . [ رِ ] (اِخ ) محمدبن فضل بن علی مارشکی طوسی مکنی به ابوالفتح از مردم طابران . امامی فاضل و بسیار عبادت بود. از ابوحامد غزالی فقه آموخت و از گزیده ترین شاگردان طوسی بشمار می آمد. او به سال 549 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان چ اسدی ج 4 ص 391).


مارشکی . [ رِ ] (ص نسبی ) منسوب است به قریه ٔ مارشک . (الانساب سمعانی ).



کلمات دیگر: