ناپاک رای. ( ص مرکب ) گم راه. بدنیت. بداراده. کسی که تدبیر و رای وی درست نباشد. ( ناظم الاطباء ). بداندیش.بداندیشه. که اندیشه پاک ندارد. که اندیشه اش غلط است. که صاحب فکر پاک نیست. خبیث. بدنیت :
به آسایش و نیکنامی گرای
گریزان شو از مرد ناپاک رای.
ترا مرد هشیار نیکی فزای.
نخواند مرا پیر ناپاک رای.
به آسایش و نیکنامی گرای
گریزان شو از مرد ناپاک رای.
فردوسی.
مرانام خوانند ناپاک رای ترا مرد هشیار نیکی فزای.
فردوسی.
نداند که شاه جهان کدخدای نخواند مرا پیر ناپاک رای.
فردوسی.